شنیدن سخن پیران خردمند و مطالعه آثار و تجربه¬های آنان، برای جوانان فرهیخته و فرهنگدوست و آیندهساز، روشنیبخش جان و مایه تجربه گران است. یکی از این آثار فاخر و ارزشمند، کتاب قابوسنامه، نوشته¬ عنصرالمعالی کیکاووس بن وشمگیر است که مشتمل بر پندها و درس¬های زندگی¬ساز برای فرزندش گیلانشاه است.
او ضمن سفارش فرزندش در به کارگیری پندهای پدر می¬گوید: "که اگر از گفتار من بهرهمند نشوی، دیگرانی هستند که این سخنان را غنیمت میشمرند و آنها را به کار می¬بندند و از ثمره آن برخوردار می¬شوند."
در شکرگزاری خداوند بخشنده
بدان که شکر نعمت خدا کردن، بر همه واجب است؛ به اندازهاي که خداوند دستور داده است، نه به میزان حقی که او بر ما دارد. آگاه باش که نماز و روزه، مخصوص خداوند است. در این کار کوتاهی مکن که چون در امر مخصوص خدا کوتاهی کنی، از دیگر کارها هم بازخواهی ماند و بدان که خداوند نماز را با همه دین برابر دانسته است.
زنهار که پندار بیهوده در دل خود راه ندهی و نگویی که می¬توان در کار نماز کوتاهی کرد که اگر از سر دین¬داری این نکته را یاد نگیری، به موجب عقل فراگیر، که نماز چندین فایده دارد:
اول اینکه هرکس نماز بخواند، همیشه لباس و تن او پاک است و در هر حالی، پاکی بهتر از پلیدی است. فایده دیگر نماز خواندن، این است که از تکبّر، خواهی رست؛ زیرا بنیاد نماز بر فروتنی نهاده شده است. چون آرامش طبیعت و سرشت آدمی بر تواضع است، هنگامیکه جان خود را به فروتنی عادت دهی، جسم تو نیز بدان عادت می¬کند.
دیگر اینکه همه خردمندان می¬دانند هر کس که می¬خواهد همانند گروهی شود، باید با آنان دوستی و هم¬نشینی کند. خواهان نیکبختی و سعادت باید پیرو فرمان الهی باشد و به اتفاق همه¬ خردمندان هیچ دولتی از دولت اسلام نیرومندتر و هیچ امری نافذتر از اوامر اسلام نیست. پس اگر می-خواهی همیشه در آسایش و راحتی و نعمت باشی، دوستی و هم¬نشینی اهل دولت اسلام یعنی پیامبر و اهل بیت(ع) را طلب کن و برخلاف این رفتار مکن که در غیر این صورت، بدبخت و زیان¬کار خواهی شد.
برحذر باش از اینکه در نماز سبکی و مسخرگی کنی و رکوع و سجود را ناتمام و ناقص انجام دهی، که این کارها موجب هلاک دین و دنیای آدمیاست.
در شناختن حق پدر و مادر
بدان ای پسر! خداوند پدر و مادر را علت به وجود آمدن فرزند کرد. چون اصل آدمی پدر و مادر اوست و کمترین دلیل احترام به پدر و مادر این است که هر دو واسطه میان تو و آفریدگار تو هستند. پس به همان اندازه که برای آفریدگار خود و خودت احترام قائل هستی، واسطه را نیز به همین اندازه باید احترام بگذاری و مواظب باشی که رنج پدر و مادر را بی¬ارزش نشماری، که خداوند درباره حقِ پدر و مادر، انسان را بسیار مؤاخذه می¬کند.
پس چون در حق آنان کوتاهی کنی، شایسته هیچ نیکی نخواهی بود؛ زیرا با مردمان حقناشناس، نیکی کردن از بی¬خردی است. پس تو نیز از روی خرد با پدر و مادر خود، چنان کن که می¬خواهی فرزندان تو با تو کنند. طبیعت فرزند تو نیز به سرشت تو می¬ماند؛ زیرا فرزند چون میوه است و پدر و مادر چون درخت، هر اندازه درخت را بهتر نگه داری، میوه او بهتر می¬شود.
و برحذر باش از اینکه به خاطر میراث، مرگ پدر و مادر را طلب کنی؛ زیرا بدون مرگ آنان هم، خداوند روزی مقدر تو را به تو می¬رساند؛ زیرا روزی از پیش معین شده و قسمت ازلی هرکس را بدو می¬دهند.
برتری خرد و هنر بر نژاد
بدان ای پسر! بزرگی از آن خرد و دانش است نه از آن نژاد، و به آن نامی که پدر و مادر بر تو نهاده¬اند بسنده مکن؛ زیرا آن نام، نشانی بیش نیست. نام آن است که تو با علم و هنر بر خود می¬گذاری. زبان را به خوبی و هنر عادت ده و جز به خوب سخن گفتن، آن را میاموز؛ زیرا زبان تو پیوسته آن چیزی را می¬گوید که تو او را بدان سو می¬رانی و عادت می¬دهی و گفته¬اند: زبان هر کس بهتر و خوش¬تر باشد، دوست¬داران و هواداران بیشتری خواهد داشت.
تلاش کن که سخن سنجیده و مناسب بگویی، که سخن نابجا و نامناسب، اگرچه خوب هم باشد، زشت و ناپسند جلوه می¬کند. از سخنِ زحمت¬ افزا پرهیز کن. تا از تو چیزی نپرسند، سخن مگو و از گفتار بیهوده بپرهیز. چون از تو سخنی پرسیدند، جز راست مگو، و تا نخواهد، کسی را نصیحت مکن؛ بهویژه کسی را که پندشنو نباشد، و در جمع هیچ¬کس را نصیحت مکن که گفته¬اند: پند دادن در جمع، سرزنش کردن است.
به همان اندازه که در سخن خوب گفتن بخل نمی¬کنی، اگر توانستی در بخشش مال هم بخیلی مکن؛ زیرا مردم زودتر به مال فریفته شوند تا به سخن. از رفتن به جاهای بد نام بپرهیز و از دوست بداندیش و بدکار، دوری کن و به خویشتن فریفته مشو و درباره ارزش خود اشتباه مکن. در شورهزار کشت مکن که محصول نميدهد و رنج بیهوده بردن است؛ یعنی با مردمان حقناشناس نیکی و انسانیت کردن، مانند تخمیاست که در شورهزار بیفکنی.
برای پیشامد¬های نیک و بد، شاد و اندوهگین مشو که این کار کودکان است، و در این اخلاق بکوش که برای هر کار بیهوده و باطلی، حال تو دگرگون نشود که بزرگان به هر کاری دگرگون نمی¬شوند. هر شادیای که به غم می¬انجامد، آن را شادی به حساب میاور. هنگام ناامیدی، امیدوار باش و ناامیدی را به امید پیوسته¬ دان و امید را به ناامیدی، و نتیجه همه¬ کارهای جهان را به گذشتن و گذرا بودن بشناس.
خویشتن را به آموختن فرهنگ و هنر برانگیزان، و این مهم برای تو به دو صورت حاصل می¬شود: یا با به کار بستن چیزهایی که می¬دانی، یا با آموختن آنچه نمی¬دانی.
برای آموختن، زمان خاصی معین مکن. در هر وقت و هر حال که باشی، پیوسته در این فکر باش که یک لحظه خود را بدون آموختن از دست ندهی. اگر در زمان استاد دانایی نیافتی، از نادانان باید علم بیاموزی؛ زیرا دانش را باید از نادانان هم آموخت.
به هیچکس بدی میاموز؛ زیرا بدآموزی، مانند انجام دادن بدی است. اگر کسی تو را بیازارد، هر چند بی¬گناه باشی، تو سعی کن او را نیازاری؛ زیرا بيآزاري خود انسانیت است و گفته¬اند اصل مردمیو انسانیت، بی¬آزاری است؛ پس اگر تو انسانی، بیآزار باش.
اگر برای یکی از بستگان تو مشکلی پیش آید، در دفع آن بکوش. از بذل مال و رنج خود دریغ مکن، اگرچه او دشمن و بدخواه تو باشد؛ زیرا اگر او در آن حال ببیند که تو به یاری او آمده¬ای، شرمنده می¬¬شود و آن دشمنی به دوستی می¬گراید.
به مردمان دانا و سخندان که به دیدار تو مي آيند، احترام بگذار و به ایشان احسان کن تا به دیدار تو مشتاق باشند. بدترین مردمان کسی است که مردم به دیدار او نروند و بدو سلام نکنند.