۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

سخنان زیبا از بزرگان



اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری، چيزی که از ما نيست نمی‌تواند افکار ما را مغشوش کند.    هرمان هسه       
۱. مادر شاهکار طبيعت است. [گوته[

۲.خانه بدون زن عفيف، گورستان است. [بالزاك[      

مدتها پيش آموختم که نبايد با خوک کشتی گرفت، خيلی کثيف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک ار اين کار لذت می‌برد.                
شما ممکن است بتوانيد گلی را زير پا لگدمال کنيد، اما محال است بتوانيد عطر آنرا در فضا محو سازيد. [ولتر؛ نويسنده فرانسوی ۱۷۷۸-۱۶۹۴]

 اين شيوه سگ است که به تلافی سنگی که به او زده‌اند، سگ ديگری را گاز می‌گيرد. [زهار]    

خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد دوست دارد، اما هر کسی را که مثل تو بد باشد دوست ندارد. اما من تو را با همه بدی ات دوست دارم. چون دلم برايت می سوزد وقتی که می بينم هيچ کس دوستت ندارد!  

وجدان صدای خداوندی است. [لامارتين] 

برای تربيت اراده بهترين زمان ايام جوانی است.  [فيثاغورث]      

باطن وسيرت مردم را در حين بدبختی آنان می‌توان شناخت.    ]دانیال نبی[

مردها را شجاعت به جلو می‌راند و زنها را حسادت.

زن زشت در دنيا وجود ندارد فقط برخی از زنان هستند که نمی‌توانند خود را زيبا جلوه دهند. ]برنارد شاو[   

دنيا را نگه‌داريد. می‌خواهم پياده شوم. [آنتونی نيولی]

وقتی جوانتر بودم همه چيز را به خاطر می‌آوردم، حالا می‌خواست اتفاق افتاده باشد يا نه![ مارک تواين]      

شکوه دنيوی همچون دايره‌ای است بر سطح آب که لحظه به لحظه به بزرگی آن افزوده می‌شود و سپس در نهايت بزرگی هيچ می‌‌شود. [ويليام شکسپير]  

حقيقت براي آدمی، همانست كه از او يك آدم می‌سازد. [زمين انسانها] آنتوان سنت اگزوپری    

مراقب باشيد چيزهايی را که دوست داريد بدست‌آوريد وگرنه ناچارخواهيد بود چيزهايی را که بدست آورده‌ايد دوست داشته‌باشيد  جرج برنارد شاو

[شعار گاليله]: کار کنيد تا همه غصه‌ها و پريشانيهای خود را فراموش کنيد.

ــ هيچ چيز بهتر از کار کردن بجای غصه خوردن، آدمی را به خوشبختی نزديک نمي‌سازد. [موريس مترلينگ]              

هيچ وقت با يه آدم احمق دهن به دهن نشو. چون كساني كه از بيرون نظاره‌گر اين دعوا هستند، احمق‌تر از اوني هستند كه بتونن تشخيص بدن حق با توئه يا اون.]
               
پرنده پنج خصلت داشت
نخستين اوج در پرواز
سپس پرواز بی‌همراه
سه ديگر به منقارش هدف گيرد فرا کهکشانها را
چهارم رنگ بی‌رنگی
ودر پايان
نوايش همچنان نجوا
[افسانه‌های قدرت؛ کارلوس کاستاندا]       

بنده آنی که در بند آنی. [ابوسعيد ابو‌الخير]