۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

سنگها


سنگها




آیینه سر بدزد که کورند سنگها




فرسنگها ز عاطفه دورند سنگها




تاآبها دوباره بیفتند از آسیاب




این روزها چقدر صبورند سنگها




آیینه چون شکست،به تکثیر می رسد




بیهـــوده در تدارک گـــــورند سنگها




باید قدم گذاشت ولیکن به احتیاط




کـز دیر بازسّد عبــورند سنگها




این است حرف تیشه ی آتش زبان که گفت




مثـــل همـیشه تـــــــــــــابع زورنــد سنگها




از سنگ جز سقـوط تـوقّع نمی رود




در قلّه بسکه مست غرورند سنگها